نیست ! یک رهبر،که دستش پاک بُود
عبدالکریم(خشنود هروی کهدستانی)   عبدالکریم(خشنود هروی کهدستانی)

*******************************

ایوطن !آن خصم ،خرابت کرده است

در تنــــــــور بینم، کبابت کرده است

هرچه در اکناف توست ، ازلایعقلون

درشکنج ودرعــــــــذابت کرده است

سر نشینان توانــــد،درقیـــــد خس

چاپلــــوسان ،بیحجابت کرده است

خـار،درچشمان این پستــفطرتان

قصد قتــــل ،دودمانت کرده است

شـــرم اونآیـــــــد،زپیر ونوجوان

هرکجا بینی،اهــــــانت کرده است

نیست یکرهبر،که دستش پاک بُود

قتل خونین،برترابت کرده است

گربگوینم،نیست آن وُجدان پاک

اینسُخن ،برحق دلالت کرده است

درهمین اوضاع،پررنج و مــلال

اومنافــق،چه شماتت کرده است

شُــدزدل،احساس همنوعی ورحم

کَی کسی گوش برفغانت کرده است

سرکشان درهردیــار،دربسترت

ظلم وبیـــداد،برمکانت کرده است

فارغ ازغیـظ وخصومت کَی شوند

گُــرگ رابینی،شبانت کرده است

هستیی ما ،ازچه رومعدوم گشت؟:

زانکه درهرامر،خیانت کرده است

هرکجاتوبنگری،ظُـلم و ستــــــــم

جور دهَــرگویی،عتابت کرده است

مِـــــــلّتم!تاکَـــی نفاق وبــد دلی

بی اتفاقی،بین خرابت کـــرده است

ایبرادر! در توهیچ احساس نیست ؟

چه ؟ برآن افغانستانت کرده است

کُن نظر!برآن دیانتهای خــــویش

گر شُـدی نیک،کامیابت کرده است

ورهمینگـونه بمانی،خـــواروزار

نسل آتـــی،کَی حسابت کرده است

نه ،عزیزم!کَی شود برمن قبول:

غفلـــتت برتو،زیانت کرده است

آریا نَسلی !و مُسلِـــــمزاده ای !

بندکی را،بین حرامت کرده است

برخیز وبند اِسارت بر شکـــــــن!

بدسگال،برتو حقارت کرده است

بُگـــذر! ازخودخواهی ِدوران دون

کبرونخوت،هم حصارت کرده است

چون نفـــاق ،آن دامن پاکت گرفت

دالر ودیــنار، شکارت کرده است

روی چشمت پرده ایست،ازخون خلق

قسی القلـــب،آن شرابت کرده است

خاک برچشمانِ تو،ای بی ادب !

آن رذالتـــهـــا،بی آبت کرده است

دست مظلـــوم وگریبانِ تــو ِزشت

آخرالامــر،چاک چاکت کرده است

روز وشب،درگیـــرودار اِشکمی

ایرو وناتو ،غـــلامت کرده است

(خشنودا ! )درد دل و بیتابی ات

این دودست،برآن عنانت کرده است .

*************************

                                                                    

مورخه ء 17-جنوری-2012میلادی.


February 1st, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان